معناشناسی شناختی (Cognitive Semantics)، بخشی از جنبش زبان‌شناسی شناختی دانسته می‌شود. معنی‌شناسی مطالعه‌ی معنای زبانی است. معنی‌شناسی شناختی ادعا می‌کند که زبان بخشی از توانایی عمده‌تر شناختی بشر است و بنا براین تنها می‌تواند جهان را آن‌گونه که انسان‌ها متصور می‌شوند توضیح دهد. قطعاً بین این دنیای مفهومی و دنیای واقعی تفاوت‌هایی هست. توانایی استفاده از زبان به توانایی‌های شناختی کلی مربوط است و تنها مربوط به حوزه‌ی زبانی نیست.

این اثر در هشت فصل سازمان یافته‌است که به ترتیب عبارتند از: پیش‌زمینه، مقوله‌بندی و شناخت، طرح‌واره‌های تصوری، استعاره مفهومی، مجاز مفهومی، مفهوم‌سازیِ زمان، مکان، حرکت، چندمعنایی و آمیختگی مفهومی.

در بخشی از مقدمه این گونه می خوانید:

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های معناشناسی‌شناختی، ماهیت میان‌رشته‌ای آن است. سال‌های نخست میان‌رشته‌ای شدنِ معناشناسی، ابهامات بسیاری را در بارۀ موضوعات، اولویت‌های پژوهشی و حتی این‌که آیا یک پژوهش معناشناختی میان‌رشته‌ای واقعاً در حیطه معناشناسی زبان قرار می‌گیرد یا خیر پدید آورد. شاید هنوز هم پژوهش‌های معناشناسی‌شناختی با ماهیت میان‌رشته‌ای در نگاه صاحب‌نظرانی که از حوزه‌های مجاور معناشناسی، مانند ادبیات و فلسفه، به آن می‌نگرند این شبهه را ایجاد کنند که پژوهش‌هایی نظیر معناشناسی عواطف، معناشناسی حرکت، معناشناسی زمان و نظایر آن آیا به راستی معناشناسی‌اند یا خیر؟ بی‌تردید بر اساس تعریفی که معناشناسی تا دهه ۱۹۷۰ میلادی با آن شناخته می‌شد نمی‌توان تصورکرد که چنین موضوعاتی در حوزۀ معناشناسی قابل طرح باشند. ولی با سرعت گرفتن جریان علم و شکل گرفتن پیوندهای میان علوم، تعاملی میان تحلیل‌های علمی در حوزه‌های مختلفِ مطالعه ایجادشد و تحلیل‌ها در یک حوزۀ علمی بر دستاوردهای حوزۀ علمی دیگر استوار شد و به این ترتیب ماهیت معناشناسی نیز متحول گردید.

منبع:taaghche



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 184
برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 26 ارديبهشت 1398 | 12:47 | نویسنده : admin |
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By SlideTheme :.